Tuesday 24 November 2015

تحولات میدانی در جبهه های سوریه" و سقوط یک فروند شکاری بمب افکن روسیه

   تحولات میدانی در جبهه های سوریه" و سقوط یک فروند شکاری بمب افکن روسیه

81780765-70199862431925_692
خبرگزاری مهر: رسانه هایی همچون المیادین، العهد و الجزیره از سقوط یک جنگنده در مرز سوریه و ترکیه خبر می دهند. وزرات دفاع روسیه اعلام کرده است که هواپیمای سرنگون شده از نوع سوخو-۲۴ و متعلق به این کشور بوده است. در بیانیه این وزارت اعلام شده که این هواپیما حریم هوایی ترکیه را نقض نکرده است.در ادامه این بیانیه با اعلام اینکه خلبانان هواپیمای مذکور با چتر بیرون پریده‌اند گفته شده که از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست.
nf00457430-2
شینهوا، به نقل از رسانه های ترکیه عنوان داشته که جنگنده سقوط کرده متعلق به کشور روسیه است.سقوط این جنگنده در حالی است که علاوه بر جنگنده های آمریکایی و روسی، جنگنده های فرانسوی نیز برای بمباران مواضع داعش در آسمان سوریه حضور دارند.
رسانه‌های ترکیه می‌گویند نیروی هوایی این کشور یک جنگنده را در مرز با سوریه ساقط کرده است. گزارش‌های حاکی از این است که خلبانان این هواپیما با چتر بیرون پریده‌ است.به گزارش جهان به نقل از تسنیم، گزارش‌ها حاکی از این هستند که این هواپیما توسط جنگنده‌های اف-۱۶ ارتش این کشور ساقط شدند.ستاد فرماندهی ارتش ترکیه نیز می‌گوید این هواپیما طی ۵ دقیقه ۱۰ بار برای خروج از حریم هوایی ترکیه اخطار گرفت اما پس از اینکه این اخطارهای را نادیده گرفت توسط دو جنگنده اف-۱۶ ترکیه هدف قرار گرفت.احمد داوداوغلو، نخست‌وزیر ترکیه، بلافاصله پس از این رویداد از وزارت خارجه این کشور خواست درباره تحولات مرز این کشور با سوریه با ناتو، سازمان ملل و کشورهای مربوطه به مشورت بپردازند.
دفتر ریاست جمهوری ترکیه نیز تأیید کرده که این هواپیمای جنگی متعلق به ارتش روسیه است. 
خبرگزاری دولتی آناتولی می‌گوید این هواپیمای در منطقه بایربوجاک سوریه، نزدیک مرز ترکیه، سرنگون شده است. مشخص نیست که جنگنده ساقط شده متعلق به چه کشوری بوده. 
شبکه خبری سی‌ان‌ان ترک نیز گزارش داده که خلبان این هواپیما در اختیار ترکمن‌هایی است که در چادرهای اردوگاه مرکزی ساکن هستند. گزارش‌ها حاکی از این هستند که بالگردهای نظامی روسیه در منطقه در جستجوی خلبانان این هواپیما هستند. 
در سال ۲۰۱۳ نیز اف‌-۱۶‌های ترکیه یک جنگنده میگ-۲۳ سوریه را ساقط کرده بودند.
پیشتر قرار بود سرگی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، فردا (چهارشنبه) به ترکیه سفر کند اما هنوز مشخص نیست که آیا این سفر انجام خواهد گرفت یا نه. اکنون قائم مقام ستاد کل نیروهای مسلح روسیه نیز در آنکارا به سر می‌برد.  

سخنرانی آقای عمادالدین باقی از فعالان حقوق بشر در داخل کشور درروز سه شنبه(امروز)

   سخنرانی آقای عمادالدین باقی از فعالان حقوق بشر در داخل کشور درروز سه شنبه(امروز)


13898913940902000423_PhotoL
"دنیای بسته" نام کتاب آقای دکترعمادالدین باقی  میباشد که مربوط  به تشریح فضای بسته درون زندانها یعنی سیاهچالهای قرون وسطایی اوین و کهریزک و مانند آنهاست -که روی شکنجه خانه های قرون وسطا را سفید کرده است- .
 به دنبال انتشار ورقه های پوستر مانند برای اعلام سخنرانی آقای دکتر عمادالدین باقی در دانشگاه تهران درجهت رونمایی کتابی که اخیرا به قلم او نوشته شده جنگیرهای انحصارطلب تکفیری ضداسلام به هراس افتاده و درسایتهای تکفیری جنگیرانِ وابسته به اداره جنگیری تکفیری موسوم به "فرق و ادیان" و "سازمان رسمی جنگیریِ موسوم به "تبلیغات ضداسلامی" و جنگیران موسوم به "هادیان سیاسی سپاه و بسیج" -که کارشان مُخ زنی و مغزشوئی و ضد مردمی ساختن نیرویِ بسیج است- به عربده کشی پرداخته اند که نمونه ای از این جاروجنجالهای به راه افتاده در فضای سایبری را در زیر مشاهده میکنیم.



ferghvaadyan2

یکی از پایگاه های جنگیری موسوم به سایت تکفیری ضاله  تفرقه اندازِ "فرقه نیوز" وابسته به موسسهء تکفیری ضد اسلامی و خمینی زدای  حق ستیز موسوم  "پایگاه راهبردی حق پژوهی خراسان"!!  زیر مجموعه پایگاه تکفیری ضاله و منحرف جنگیری موسوم به "اداره فرق و ادیان در قم"  در مطلبی با عنوان "انجمن حجتیه، حلقه کیان، دفاع از پدر معنوی وهابیت و اینک رونمایی از کتاب در دانشگاه تهران!" چنین اباطیل جنگیرانه تکفیری را از سر فلاکت و بیچارگی رقم میزند:
adyan-shaytan-takfiri2

عمادالدین باقی از سوی محافل غربی به عنوان فعال حقوق بشری شناخته می شود که توانسته است چند لوح افتخار را هم نصیب خود کند. وی که در دورانی عضو انجمن حجتیه بوده است در دوران دوم خرداد در روزنامه های زنجیره ای آن دوران قلم میزد و سعی داشت تا خود را منتقد جریان کنونی اجرای حقوق بشر بداند. 
به گزارش فرقه نیوز،- ۱۳۹۴ سه شنبه ۳ آذر  به نقل از سایت دروغپرداز و پروپاگاندیست موسوم به "فارس نیوز" وابسته به اطلاعات سپاه!!  چند روزی از تصویب قطعنامه ای در سازمان ملل در خصوص عدم رعایت حقوق بشر در ایران می گذرد؛ قطعنامه ای که سیاسی بودن آن برهمگان ثابت شد!!!  (  چه ادعای بیسروته و احمقانه ای!!!  کی و کجا به اصطلاح "سیاسی بودن آن برهمگان ثابت شد؟!" به قول هنرپیشه های یکی از سریالهای مهران مدیری باید به این احمقهای خالی بند حرف مفت نویس  گفت: "هوتوتو، سابیدی به الَک"!!)
طبق روال صدور قطعنامه های این چنینی، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که جایگاه زنان در آنها بسیار پایین بوده تا جایی که حتی حق رانندگی هم ندارند نادیده انگاشته شده اند و ایران همچنان به عنوان هدف برای این بازی سیاسی در نظر گرفته می شود. نقش کشورهای اروپایی در تصویب این قطعنامه را نمی توان نادیده گرفت. کشورهایی که پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید به عنوان کشورهای درجه اول برای ارتباط گیری در نظر گرفته شدند اما در تصویب این قطعنامه نقش موثری را ایفا کردند.
اما نکته جالب، تکمیل این پازل توسط تشکل دانشجویی انجمن تهران است. این تشکل دانشجویی اصلاح طلب که طی سال های گذشته مواضع تند سیاسی بر علیه نظام جمهوری اسلامی داشته این بار با دعوت عمادالدین باقی به بهانه رونمایی از کتاب «دنیای بسته»، سعی در تکمیل پازل قطعنامه ضد حقوق بشری سازمان ملل دارد.
عمادالدین باقی  از سوی محافل غربی به عنوان فعال حقوق بشری شناخته می شود که توانسته است چند لوح افتخار را هم نصیب خود کند. وی که در دورانی عضو انجمن حجتیه بوده است در دوران دوم خرداد در روزنامه های زنجیره ای آن دوران قلم میزد و سعی داشت تا خود را منتقد جریان کنونی اجرای حقوق بشر بداند.
این فعال اصلاح طلب در سال 1379 حکم قصاص را زیر سوال می برد و آن را خشونتی می داند که باید از قانون حذف شود.
باقی در آخرین خوش خدمتی خود که زر ورق پیچی شده آن را برای فرانسوا اولاند فرستاد؛ از اولاند خواسته بود که در جریان مذاکرات مواضع خود را تلطیف کند تا این مذاکرات باعث بهتر شدن وضعیت حقوق بشری ایران شود. وی در بخشی از نامه خود آورده است:
« من به عنوان کسی که از اعدام هایی که پیوسته در حال رخ دادن است و نقض حقوق انسانی و شهروندی رنجورم و با تلاش های شبانه روزی در حال مقابله با آن هستم ومدام در این راه هزینه پرداخت کرده و و تحت تاثیر مستقیم فشارهای سیاسی و اقتصادی هستم، همراه با دیگر فعالان حقوق بشر بدون شک بیش ازکسان دیگر درک می کنم که باید تغییرات و اصلاحات جدی در داخل ایران صورت گیرد.»
حال با وجود چنین سابقه ای از انجمن تهران و عمادالدین باقی جای سوال وجود دارد که چطور دانشگاه تهران به برگزاری چنین برنامه ای مجوز داده است؟
لازم به ذکر است معاونت فرهنگی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران پیش از این مجوز  برنامه ای با عنوان «کوچه اختر بن بست نیست» که در حمایت از سران فتنه بوده است را صادر کرده بود. / فارس

Thursday 19 November 2015

امروزه، روزی شده که آخوندها عمامه از سر یکدیگر میندازند و گریبان همدیگر را پاره میکنند

امروزه، روزی شده که آخوندها عمامه از سر یکدیگر میندازند و گریبان همدیگر را پاره میکنند

کار اختلافات در آستانه انتخابات میان فتنه گران دلواپس و تحول طلبان اوج میگیرد
151119192307_lari_640x360_ilna_nocredit
حسین نقوی دلواپس عربده کش و چماقداران تحت امرش حجت الاسلام و المسلمین عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور ایران در سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴،  را مورد حمله و فحاشی قرار دادند
حجت الاسلام موسوی لاری پیش از سخنرانی در قرچک ورامین مورد حمله قرار گرفت و عمامه اش برروی زمین افتاد
151119192420_lari_224x280_ilna_nocredit
خبرگزاری ایلنا، نوشته  که "هجوم دلواپسان"که می‌خواستند مانع از سخنرانی آقای موسوی لاری شوند باعث شد عمامه او از سرش بیفتد.
ایلنا میفزاید حجت الاسلام موسوی لاری در سخنرانی خود گفته است: "تفکری که بگوید فقط باید از من پیروی کنی، تفکری داعشی است. راهی را نرویم که چهره جمهوری اسلامی را همچون داعش جلوه دهیم."
151119192243_lari_640x360_ilna_nocredit
حسین نقوی حسینی  غاصب کرسی نمایندگان مردم از ورامین ادعا میکند که  تنش پیش آمده ارتباطی به سخنرانی عبدالواحد موسوی لاری نداشته "بلکه مردم نسبت به حضور دو نفر از عناصر فتنه در آن نشست اعتراض داشتند که من هم در میان معترضین بودم. اطرافیان آقای موسوی لاری سعی داشتند تا این اعتراض آرام را با گاز اشک‌آور و ... به یک درگیری تبدیل کنند."

Tuesday 17 November 2015

جزئیات بیشتری در باره بمبگذار انتحاری پاریس که به صورت پناهنده وارد اروپا شد

جزئیات بیشتری در باره بمبگذار انتحاری پاریس که به صورت پناهنده وارد اروپا شد


279382e2-9407-45c5-b073-d5d2900beca6
احمد المحمد، شهروند سوری که در قالب یک پناهنده با کاروان های مهاجرین سوری‌ از سوریه به ترکیه و از آنجا به یونان رسید. او در میان کسانی بود که قایق آنها در سواحل یونان غرق شد، ولی یونانی ها او را به همراه تعدادی از مهاجران سوری و عراقی دیگر  از مرگ حتمی نجات دادند اما او پس از 40 روز به پاریس رسید و نقاب از چهره حقیقی خود برداشت و با کمربند انفجاری تلاش کرد بیشترین تعداد از شهروندان بیگناه فرانسوی را به قتل برساند.
احمد المحمد، به عنوان پناهنده به فرانسه آمد و تقاضای پناهندگی اش مورد قبول واقع شد. قبل از فرانسه سه کشور اروپایی دیگر نیز به او پناهندگی دادند اما او ترجیح داد یک تروریست آدم کش باشد و سعی کرد بیشترین انسان ها را به قتل برساند.
 العربیه. نت. کمال قبیسی دوشنبه 3 صفر 1437هـ - 16 نوامبر 2015م   این تروریست بعد از ظهر جمعه تلاش کرد که با کمربند انفجاری خود وارد استادیوم پر از جمعیت که بیش از 80 هزار نفر را در خود جای داده بود وارد شود تا بتواند بیشترین عدد از انسان ها را بکشد اما نتوانست و مجبور شد که در ابتدای منطقه ورودی به استادیوم خود را منفجر کند. هیچ چیزی از جثه او باقی نماند جز تکه هایی از گوشت و استخوان و گذرنامه وی  که در نزدیکی محل حادثه پیدا شد.
 این تصاویر دو بلیط کشتی که او به همراه یکی دیگر از نزدیکانش با آن وارد یکی از بنادر آتن در یونان شدند.
به گزارش روز نامه های صربستان و یونان، اطلاعات گذرنامه او چنانچه این گذرنامه حقیقی باشد نشان می دهد که احمد در 10 سبتامبر 1990 در شهر ادلب در شمال سوریه به دنیا آمد. نام پدرش ولید و مادرش «نادره» است.

روزنامه بروتوثيما، (Protothema) در باره وی نوشته است که او به همراه 68 پناهنده دیگر در سوم اکتبر از سوریه به ترکیه و سپس به یونان که در سواحل یونان قایق آنها در سانحه ای غرق می شود و کشتی یونانی ها آنها را نجات می دهد و به جزیره (Leros) می رسند. در آنجا توسط پلیس یونان انگشت نگاری می شوند و بدون اینکه در باره حقیقی بودن یا غلابی بودن آن مدارک و گذرنامه های سئوالی شود، اسامی آنها ثبت می شود و بعد به جزیره دیگری به نام( Kalymnos) انتقال داده می شوند تا در انجا طبق قانون اتحادیه اروپا مقدمات قبول رسمی آنها به عنوان پناهنده سوری فراهم شود. طبق گزارش دیلی میل و روزنامه صربستانی بلایک، این به ظاهر پناهنده سوری به همراه یکی از نزدیکانش که همان نام خانوادگی را داشت، در 7 اکتوبر در صربستان هم اعلام پناهندگی کرده بودند.

مشخصات گذرنامه این به ظاهر پناهنده سوری نشان داده که در همه کشورهای اروپایی که از آنها عبور کرده بود، با هم برابر بوده وهویت او را تایید کردند.
در همین حال «يانيس موزالاس» وزیر امور مهاجرت یونان روز یکشنبه طی کنفرانسی اعلام کرد، تمام مشخصاتی که در گذرنامه پیدا شده متعلق به عامل انتحاری در کنار استادیوم ورزشی پاریس، قبلا در یونان ثبت شده است. به گفته وزیر یونانی این نام تنها اسمی است که از یونان عبور کرده و پیش از این حادثه در هیچ موردی نه در پرونده های تروریستی و نه در پرونده های جنایی با آن برخورد نشده است به گفته خبرگزاری فرانسه دستگاه قضایی فرانسه اعلام کرده که پیش از این با چنین نامی برخورد نکرده است علاوه بر آن نام المحمد در فهرست اسامی افراد تروریستی در فرانسه نیز نبوده است.

وزیر کشور صربستان نیز اعلام کرد که این نام در اکتبر در شهر «پرستیوو» در نزدیکی مرز مقدونیه اعلام پناهندگی کرده بود. عبور این شخص از همه این کشورها بدون برخورد با هر مشکلی نشان می دهد که این شخص پرونده ای در اینترپول یا غیره نداشته است. 
اثر انگشت احمد المحمد در یونان که توسط روزنامه «بروتوثيما» چاپ شده

 در باره اینکه این عامل انتحاری چگونه به پاریس رسید برخی رسانه های یونانی و صربستانی در گزارش های خود نوشتند که او پس از قبول پناهندگی اش در صربستان به اردوگاه «ابوتواک» مستقر می شود و سپس خود را به اتریش می رساند. گزارش های گمانه زنی می کنند که او احتمالا از مرزهای اتریش وارد فرانسه شده بود، چون هیچ اثری از او در فرانسه تا قبل از بعد از ظهر روز جمعه ساعت 9.15 که با کمربند انفجاری خود را در نزدیکی استادیوم منفجر کند، نامی یا اثری از وی پیدا نشده است.

این تروریست تلاش می کرد که وارد جمعیت تماشاگران استادیوم شود اما هنگامی که نیروهای پلیس مستقر در منطقه ورودی متوجه او شدند او نتوانست خود را به جمعیت انبوه تماشاگران برساند ناچارا خود را منفجر کرد که در نتیجه این انفجار 3 فرانسوی کشته و تعدادی نیز زخمی شدند.

احتمال دارد که این عامل انتحاری با دیگر تروریست ها در پاریس هماهنگی کامل داشته به این دلیل که به محض منفجر کردن خود، دیگر 6 انتحاری در پاریس نیز حملات خود را آغاز کردند و مردم پاریس و دنیا را از اقدام وحشیانه خود شگفت زده کردند.

Sunday 15 November 2015

واکنش باور ناکردنی سایتهای حوزه اطلاعات سپاه- بسیج" به حوادث اسف انگیز و ضد انسانی پاریس

واکنش باور ناکردنی سایتهای حوزه اطلاعات سپاه- بسیج" به حوادث اسف انگیز و ضد انسانی پاریس

189305_373

سایت موسوم به جوان نیوز وابسته به بخش پروپاگاندای اطلاعات سپاه - بسیج به سردبیری فردی موسوم به "عبدالله گنجی" در مقاله ای با عنوان "ایران دوسال پیش به حامیان داعش هشدار داده بود" به قلم یک پاسدار اطلاعاتی موسوم به "جعفر تکبیری" مطلبی بسیار کنایه آمیز و نیشدار و باورنکردنی برعلیه غرب بطورکلی و مردم فرانسه  نوشته که مانند "دم خروس بیرون زده از زیر عبای ملا" است و نیاز به هیچ شرح و بسط خاصی برای درک لایه های پشت پرده این ماجرا بجا نمیگذارد!! در این مقاله بجای محکوم کردن این جنایت تکان دهنده، مردم فرانسه و جهان غرب تهدید به مجازاتهای بیشتر شده اند!! و تذکر داده میشود که "ایران" (یعنی جریانی که جوان نیوز خود را نزدیک به آن تلقی میکند) "دو سال پیش به حامیان داعش هشدار داده بود!"

javanparis321

چرت غرب با صداي انفجار پاريس پاره شد؛ چرتي كه در آن رؤياي تسلط بر منطقه حساس غرب آسيا را مي‌پرورانيد... حالا همان تروريست‌‌هايي كه با حمايت اربابان غربي خود مشغول ايجاد تنش و آشوب در سوريه بودند و مي‌كوشيدند اين آشوب‌ها را به ديگر كشورهاي منطقه غرب آسيا توسعه دهند، به خانه خود بازگشته‌اند و براي جبران سرخوردگي شكست‌هاي خفت‌بار در سوريه و عراق به دنبال آن هستند تا سهم خود را از حاميانشان بستانند. 

چرا غرب آسيا؟
حال سؤال اينجاست كه غربي‌ها چرا و چگونه مي‌خواهند در منطقه غرب آسيا ايجاد ناامني كنند؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد به جريان‌ها و محورهاي درگير جنگ در منطقه توجه كرد. واقعيت آن است كه همگان بر اين نكته اشتراك نظر دارند كه عامل اصلي بروز جنگ در منطقه غرب آسيا و كشيده شدن آن به مرزهاي اروپا، جريان تكفيري است؛ جرياني كه بنياد آن توسط امريكا و عربستان در افغانستان شكل گرفت و پس از موفقيت نسبي آنها در قالب گروه تروريستي طالبان، حاميان آنها تصميم به توسعه ميدان عملكردي خود در ديگر نقاط دنيا گرفتند. توسعه عملكردي كه زمينه‌ساز توسعه نفوذ آنان در مناطق درگير مي‌شد. از اين رو مرور گسترده فعاليت اين جريان در دنياي اسلام‌ كه دامنه نفوذ آن در كشورهاي اسلامي نظير يمن، عراق، سوريه، پاكستان، عربستان و كشورهاي اسلامي آفريقايي به خوبي قابل مشاهده است، نشان مي‌دهد كه غرب‌- و به ويژه امريكا و انگليس- اين گروهك تروريستي را به ابزاري براي ايجاد ناامني در دنياي اسلام تبديل كرده است. 
اين در حالي است كه وجود منابع سرشار انرژي در كشورهاي اسلامي و همچنين وجود بازارهاي بزرگ مصرف در اين كشورها، چشم طمع بسياري را متوجه منطقه خاورميانه كرده است. حال وجود اين ناامني باعث مي‌شود كه اين كشورها هزينه‌هاي زيادي را براي تأمين امنيت خود بپردازند و همين امر باعث مي‌شود كه نتوانند به پيشرفت اقتصادي دست پيدا كنند و براي تأمين هزينه‌هاي خود نيز بايد اقدام به خام‌فروشي منابع انرژي خود با قيمتي بسيار ناچيز به كشورهاي استعماري كنند. بنابراين اين خود دليلي موجه است تا امريكا و شركاي غربي‌اش با تقويت موج ناامني در منطقه و كشورهاي اسلامي عملاً كمك بزرگي نيز به اقتصاد خود كنند. 

داعش دست‌پرورده غرب
يكي از اين گروه‌هاي تكفيري- تروريستي داعش است؛ گروهكي كه با حمايت مالي- تسليحاتي محور عربي- غربي براي براندازي حكومت قانوني سوريه شكل گرفت و موج اين حمايت‌ها تا آنجا پيش رفت كه غربي‌ها در مقابل پيوستن اتباع خود به اين گروهك تروريستي در سوريه و عراق سكوت كردند؛ سكوتي كه حالا به ضرر آنها تمام شده و خطر داعش را در داخل كشورهاي خود به خوبي حس مي‌كنند. وحشت از اين كابوس تلخ تا حدي بود كه غربي‌ها به ناچار تصميم به تشكيل يك ائتلاف بين‌المللي براي مقابله با اين گروه تروريستي خود‌ساخته گرفتند؛ ائتلافي كه به گفته جنيفر ساكي، سخنگوي وزارت خارجه امريكا 40 كشور عضو آن بودند و قرار بود كه در داخل خاك سوريه و عراق عليه مواضع داعش حملاتي را انجام دهند اما پس از گذشت بيش از يك سال از تشكيل اين ائتلاف،‌نه تنها در مسير مبارزه با داعش دستاوردي نداشتند، بلكه اين ائتلاف به ابزاري براي رساندن سلاح به اين گروهك تروريستي تبديل شد؛ موضوعي كه رهبر معظم انقلاب نيز به صراحت به آن اشاره كردند. 

ائتلافي بدون ايران
در اين ميان نكته مهم آنجا بود كه ائتلاف ضد‌داعش در حالي شكل گرفت كه آنها حاضر به حضور ايران در ائتلاف نشدند. كشوري كه نقش اصلي را در مبارزه با داعش در سوريه و عراق به عهده دارد و تا به امروز نيز هزينه‌هاي زيادي را در راه مبارزه با اين پديده شوم پرداخته است. هزينه‌هايي كه اگر نبود، امروز نه فقط پاريس، بلكه واشنگتن و نيويورك، لندن،‌برلين، رم، مادريد و صدها شهر ديگر غربي طعم تلخ تحركات تروريستي داعش را چشيده بودند. 
واقعيت مهم ديگر نيز آن است كه جمهوري اسلامي ايران مدت‌ها با درك خطر‌ افراط‌گرايي گروهك تروريستي داعش به مقابله با آن پرداخته است، به گونه‌اي كه بسياري جمهوري اسلامي ايران را در كنار عراق و سوريه خط مقدم مقابله با اين تروريست‌ها مي‌دانند. جمهوري اسلامي به عنوان يك كشور دوست سوريه از نخستين روزهاي شكل‌گيري بحران در سوريه، به كمك اين كشور شتافت و پس از آن با يورش تروريست‌هاي داعش به خاك عراق در كنار مردم اين كشور قرار گرفت. قطعاً ايجاد بسيج عمومي عليه اين گروهك و ارائه برخي تسليحات لجستيكي و مالي به ارتش عراق و سوريه و گروه‌هاي مبارز اين كشورها كه توسط جمهوري اسلامي صورت گرفت، نقش بسيار بزرگي در سركوب و عقب راندن گروهك داعش و مقابله با تروريسم داشت. تمامي اين روند در حالي بود كه دو سال پيش در جريان سخنراني رئيس جمهور در سازمان ملل متحد، طرحي از سوي جمهوري اسلامي ايران با عنوان جهان عاري از خشونت و افراط‌گرايي ارائه شد كه پس از آن به عنوان يك قطعنامه در مجمع عمومي سازمان ملل نيز به تصويب رسيد، اما هيچ‌گاه توجهي جدي از سوي جامعه جهاني به آن نشد. 

پيام تسليت رئيس جمهور
اما انفجارهاي پاريس در حالي اتفاق افتاد كه قرار بود رئيس جمهور ديروز در جريان نخستين سفر اروپايي خود به ايتاليا و سپس فرانسه سفر كند؛ سفري كه به دليل انفجارهاي پاريس و بروز وضعيت بحراني در اين كشور به تعويق افتاد. از اين رو رئيس جمهور در پيامي به فرانسوا اولاند، رئيس‌جمهوري فرانسه، حوادث تروريستي در پاريس را شديداً محکوم ‌و بر ضرورت تلاش همگاني براي مبارزه با تروريسم  تاکيد کرد. ‌ 
دكتر حسن روحاني در پيام خود به فرانسوا اولاند نوشته است: حوادث تروريستي و کشته و مجروح شدن تعداد زيادي از مردم بيگناه در پاريس موجب تاثر و اندوه فراوان گرديد. اينجانب به نام ملت بزرگ ايران که خود يکي از قربانيان پديده شوم تروريسم بوده است، اين جنايات ضد بشري را شديدا محکوم کرده و به ملت سوگوار و دولت فرانسه تسليت مي‌گويم. بي‌ترديد مهم‌ترين پيام جهان در چنين حوادثي، عزم و اراده جدي‌تر براي مبارزه همه جانبه عليه گروه‌هاي تروريستي است. 

پیام تسلیت روحانی به دولت و ملت لبنان
رئيس‌جمهوري همچنين در پيامي، به مردم، خانواده‌هاي داغدار و دولت لبنان نيز عنوان كرد: از جانب ملت ايران حادثه تروريستي اخير بيروت را به شما مردم صبور و عزيز و خانواده‌هاي داغدار و دولت لبنان تسليت مي‌گويم. 
اکنون که تروريسم بر قلب ملت‌هاي جهان وحشت مي‌افکند و مردم بيگناه را به خاک و خون مي‌کشد، تمام جهانيان وظيفه دارند با اين خطر شوم و فراگير مبارزه کنند. ملت بزرگ ايران در کنار شما ايستاده تا مبارزه با ترور و افراط‌گري را تعميق بخشد. 

رايزني‌هاي ديپلماتيك دولت براي مبارزه با تروريسم
اما رئيس جمهور در ادامه رايزني‌هاي ديپلماتيك خود در خصوص موضوع مبارزه با تروريسم پس از واقعه تلخ فرانسه و بيروت،‌ تلفني با ماتئو رنتزي، نخست وزير ايتاليا صحبت كرد. اين مذاكره تلفني در حالي بود كه رئيس جمهور قرار بود روز گذشته به ايتاليا سفر كند. دكتر روحاني در اين مذاكره تلفني با اشاره به حوادث تروريستي در پاريس و ضرورت يکپارچگي و تمرکز بر مبارزه با تروريسم، ابراز اميدواري کرد سفر به رم با توجه به هماهنگي‌هاي وزراي خارجه دو کشور به زمان مناسب‌‌تري موکول گردد.  دکتر روحاني در ادامه به ضرورت مبارزه مشترک با تروريسم پرداخت و با اشاره به شهادت 17 هزار ايراني توسط گروهک‌هاي تروريستي، گفت: ما مي‌دانيم که فعاليت‌هاي تروريستي تا چه اندازه نفرت‌انگيز و دهشتناک است اما در عين حال مطمئن هستيم که تروريست ها در برابر اراده همه ملت‌ها و دولت‌ها هرگز موفق نخواهند شد به اهداف خود دست يابند.  «ماتئو رنتزي» نيز در اين تماس تلفني با تاکيد بر اينکه ايتاليا همچنان در انتظار سفر رئيس‌جمهوري ايران است، تصريح کرد: جمهوري اسلامي ايران نقش مهمي در مبارزه با تروريسم ايفا مي‌کند و ما بايد در کنار هم و متحد، با گروه‌هاي تروريستي مبارزه کنيم. 
در همين حال محمد جواد ظريف، وزير امورخارجه كشورمان كه براي شرکت در نشست سوريه راهي وين شد، پيش از ترك تهران در جمع خبرنگاران بر لزوم مبارزه با تروريسم و افراط‌گرايي در سطح جهاني تاکيد کرد. 
وي با اشاره به حادثه تروريستي پاريس گفت: براي تمرکز روي اين موضوع هم‌اکنون با وزير امور خارجه ايتاليا صحبت و با او توافق کرديم که ديگر وقتش رسيده است که همه توجهات به موضوع تروريسم متمرکز شود.  ظريف تصريح كرد: اقدامات تروريستي به هر شکلي محکوم است و مردم ايران به عنوان قربانيان تروريسم همواره با همه اقدامات تروريستي مخالف بودند.  ظريف تاکيد کرد: ما همواره اعتقاد داشته‌ايم که بايد با تروريسم که اينک يکي از جلوه‌هاي شومش را در فرانسه مشاهده کرديم در سطح جهاني مبارزه شود و اين خطر محدود به منطقه ما نيست، به همين علت مبارزه با آن هم نبايد محدود به منطقه ما باشد. 
رئيس دستگاه ديپلماسي کشورمان، جمهوري اسلامي ايران را در خط مقدم مبارزه با تروريسم دانست و افزود: ما معتقديم همه دنيا بايد با مردم فرانسه و قربانيان اين اقدام تروريستي همدردي داشته باشند و تلاش کنيم که از وقوع اقدامات مشابه جلوگيري شود. 
وي گفت: پيشنهاد دو سال پيش آقاي روحاني در مجمع عمومي سازمان ملل براي اتحاد بين‌المللي عليه افراط و خشونت نشان داد که جمهوري اسلامي ايران نيز خطر را در زمان مناسب ديد و راه علاج و مقابله با آن را پيشنهاد کرد. 
وي ادامه داد: من نيز عازم وين خواهم بود و در جلسه مربوط به سوريه که موضوع آن مقابله با داعش و خطرات افراطي‌گري است با ساير وزراي خارجه گفت‌وگو خواهم کرد تا راهکاري براي برون‌رفت از اين بليه جهاني ارائه شود.  ظريف گفت: امروز همه تمرکزمان براي مبارزه با داعش و تروريسم است تا اين مشکل جهاني حل شود.

گزارش "آقای محمدنوریزاد" از راهپیمایی مسالمت آمیز مردم در تهران روز شنبه 22 آبان ماه

گزارش "آقای محمدنوریزاد" از راهپیمایی مسالمت آمیز مردم در تهران روز شنبه 22 آبان ماه

12219601_1202116719815942_5055218958471533353_n
از محوطه زندان اوین تا سعادت آباد.
آقای محمدنوریزاد در گزارشی با عنوان "مالیخولیا" که در صفحه "فیس بوک" ایشان انتشار یافته، مینویسد:
"در پایان مأموران(کلانتری)، جلوی اتومبیل یکی از دوستان ما را گرفتند و گوشی تلفنش را برداشتند. خیال می کردند این او بوده که امکان مصاحبه با شبکه های خارجی را ترتیب می داده. و حال آنکه شبکه ی " دُر تی وی" در این چند هفته ی گذشته مرتب با ما تماس می گرفته و داغ داغ،  حال و احوال ما را منتشر می کرده. دیروز(روز شنبه)، هم من صحبت کردم ؛ هم دکتر ملکی؛ هم خانم علی شناس؛  هم مادر سعید زینالی. چه بکنیم؟ وقتی صدای و سیمای ملاها با ما مصاحبه نمی کنند، ما نیز با هر کجا مصاحبه می کنیم. به کسی چه مربوط؟"
مالیخولیا
یک: دیروز شنبه روزی سراسیمه بود برای سرهنگ. که دوستان ما را از جلوی اوین کوچاند و تا مرا دید که از دور به سمت آنان می روم، با قدمهای بلند به طرف من آمد و در راه با دستش اشاره کرد که نیا بل برو. من اما نرفته بودم که به یک اشاره و اخم سرهنگ بازگردم. گفت: امروز روز شوخی و شُل گرفتن نیست. شده بزنم همه را، می زنم. گفتم: جناب سرهنگ، ما نیامده ایم که .... گفت: همین که گفتم. من امروز مهیای کتک زدنم. گفته باشم. سرهنگ هوار می کشید اما ته دلش هیچ نبود. او انسان تر از آن بود که به روی دخترها و بانوانی که برای رهایی عزیزانشان به آنجا آمده بودند مشت بکوبد. ظاهراً از بالا او را در منگنه قرار داده بودند که: تو عُرضه ی جمع کردن اینها را نداری؟
دو: سرهنگ گفت: از حوزه ی استحفاظی من خارج شوید هرکجا که می خواهید بروید. گفتم: برویم سمت چمران؟ گفت: آنجا باعث تصادف می شوی و فردای قیامت جلویت را می گیرند که فلانجا حقی را ضایع کرده ای. گفتم: برویم سمت میدان کاج؟ چیزی نگفت: بالاخره این جمعیت باید به یک سو می رفت. تحت الحفظ رفتیم به سمت بالا. این شیب برای هر که مفرح بود، برای دکتر ملکی کمی با دشواری همراه بود. پیرمرد اما آمد بی اعتراض. که اعتراضش به گنده ترهایی بود که سختیِ شیب راه در کنارشان دیده نمی شد.
سه: کوچه به کوچه و خیابان به خیابان رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به میدان فرهنگ. زیرپل اوین اگر اتومبیل های گذری ما را می دیدند، اکنون این ما بودیم که به دیدار مردم یک محله می رفتیم. اتومبیل های گذری نیز از کنارمان رد می شدند بجای خود. جناب سرهنگ و مأمورانش تا مرز محدوده ی کلانتری شان ما را مشایعت کردند. حتی جناب سرهنگ در یکجا به دوستی که با یکی از مأموران بگو مگو کرده بود، کلی بر سرمان هوار کشید که: هرکس به مأمور من توهین بکند من دِروش می کنم. از محدوده که خارج شدیم خیال سرهنگ راحت شد. به میدان فرهنگ در سعادت آباد که رسیدیم، مأموران کلانتریِ آنجا به استقبالمان آمدند. بنای ما رسیدن به ساعت دوازده ظهر بود. در پایان مأموران، جلوی اتومبیل یکی از دوستان ما را گرفتند و گوشی تلفنش را برداشتند. خیال می کردند این او بوده که امکان مصاحبه با شبکه های خارجی را ترتیب می داده. و حال آنکه شبکه ی " دُر تی وی" در این چند هفته ی گذشته مرتب با ما تماس می گرفته و داغ داغ حال و احوال ما را منتشر می کرده. دیروز هم من صحبت کردم هم دکتر ملکی هم خانم علی شناس هم مادر سعید زینالی. چه بکنیم؟ وقتی صدای و سیمای ملاها با ما مصاحبه نمی کنند، ما نیز با هر کجا مصاحبه می کنیم. به کسی چه مربوط؟
چهار: در این مسیر، کلی پرسش و پاسخ و گفتنی ها رخ داد که در نوشته ی بعدی شاید بدانها اشاره کردم. اما اشاره ای بکنم به این سخن جناب سردار شمخانی که: در سوریه، کل شهدای ما به زیر پنجاه نفر نمی رسد. من مانده ام که اگر انقلابی صورت نمی پذیرفت و جنگی رخ نمی داد و مسندها برای آدم های همینجوری له له نمی زد، دوستانی چون جناب شمخانی چگونه روزگار می گذراندند. من پیشتر نیز گفته ام که بسیاری از سرداران سپاه، بسیار فراتر از قیل و قالی که دارند، آدمهای ساده و پوک و پخمه اند. وقتی دروازه ی ندانم کاری ها و پلشتی ها اسمش می شود: باب شهادت، پنجاه نفر که چیزی نیست، بگو صدهزار نفر. بگو یک میلیون نفر. از جیبم که نمی دهم. ارث پدری ام که نیست!
پنج: داستان دانشگاه و کنسرت و اردوهای مختلط از زبان رهبر کم کم دارد به یک جشنواره ی شیرین زبانی بدل می شود. کار رهبر همین است دیگر. که هر از گاه یک چیزکی بپراند و جمعی را بخود مشغول دارد. رهبری که باید سر بر زمین خاک آلود بگذارد و ضجه بزند بخاطر بی کیاستی ها و به باد دادن ها و لخت کردن و تحقیر مردم، طلبکارانه پتک بر سر بدیهیات می کوبد که: این منم. می گویم: اگر دقت کرده باشید، جناب رهبر از دانشگاه یک محیط با نشاط علمی نمی خواهد، بل مرادش یک هیأت عزاداری است که پسران و مردان در میانه بر سر و سینه بزنند و بانوان تماشا بکنند. درس؟ علم؟ شوخی نفرمایید.
هر چه بر میزان علم و فهم افزوده شود، راه غارتگری برای ملاهای حاکم دشوار تر می شود. مردم؟ هرچه ببوتر مطلوب تر. نگاه فقاهتیِ حاکم مگر به چیزی جز امور جنسی متمایل است در کل؟ اردوی مختلط؟ موی سر؟ روابط نامشروع؟ نگاه حرام؟ موسیقی؟ تحریک؟ آرایش؟ صدای تحریک آمیز زن؟ صدای تق تق کفش زنانه؟ کنار هم نشستن دخترها و پسرها؟ زیر یک سقف نشستن نامحرمها؟ باور کنید اگر ملاها شرم نمی کردند، درِ دانشگاهها را می بستند و خیال شان را راحت می کردند از بیخ. اما چه کنند که این عقده از درون می سوزاندشان تا وقتی که عملی اش بکنند. داعش مگر چه می کند؟
شش: من فاجعه ی تروریستی ای را که در فرانسه رخ داد و گروه داعش مسئولیتش را پذیرفت، بحساب غمزه های خونین ملاهای ایران در تمامی سالهای پس از انقلاب می گذارم. پیش از انقلاب مگر خبری از جیش العدل و بوکوحرام و طالبان و القاعده و داعش و النصرة و جیش المختار بود؟ همه ی اینها خروجی بدیهی رفتار ملایان در داخل ایران و در بیرون مرزها و در کل منطقه اند. مگر مردم بدبخت یمن برای چه بمباران می شوند؟ جز بخاطر همین غمزه های خونین ملایان حاکم بر ایران؟ و یا بحرین و عراق و سوریه؟ ای خدا، این چه مالیخولیایی بود که از دامانِ ایرانیان برجهاندی؟
محمد نوری زاد
بیست و چهارم آبان نود و چهار – تهران

Thursday 12 November 2015

حمله شبانه به دفتر آیت‌الله یوسف صانعی در نجف آباد

حمله شبانه به دفتر آیت‌الله یوسف صانعی در نجف آباد

attaque
منابع خبری در ایران می‌گویند دفتر آیت‌الله یوسف صانعی در شهر نجف آباد اصفهان مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفته است. به گفته یکی از مسئولان دفتر این مرجع شیعه، در این حادثه کسی آسیب ندیده است.

به گزارش برخی وب‌سایت‌های محلی، بامداد چهارشنبه (۲۰ آبان/ ۱۱ نوامبر) چند مهاجم با چهر‌ه‌های پوشیده به دفتر یوسف صانعی، از مراجع سرشناس شیعه، در نجف‌آباد حمله کرده و بخشی از این دفتر را به آتش کشیده‌اند.
یکی از مسئولان دفتر آیت‌الله صانعی به دویچه‌وله فارسی گفت که این حمله ساعت ۳ بامداد صورت گرفته و به بخشی از اموال دفتر آسیب جزئی وارد شده است. مهاجمان همچنین روی دیوارها و درب این دفتر شعار "مرگ بر منافق" را نوشته‌اند.
او با اشاره به اینکه در زمان حادثه کسی در دفتر حضور نداشته، تصریح کرد که هویت مهاجمان مشخص نیست و از نیروی انتظامی خواسته شده تا عوامل این حادثه را شناسایی کند.
یوسف صانعی از مراجع منتقد رهبر جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود که در جریان اعتراضات پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ از سرکوب معترضان به شدت انتقاد کرد.
در پی حمایت صانعی از معترضان و انتقاد شدید از عملکرد دولت محمود احمدی‌نژاد، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، از تشکل‌های اصولگرا، در دی ماه سال ۸۸ اعلام کرد که یوسف صانعی شایستگی تصدی مرجعیت ندارد.
این اعلام نظر با مخالفت برخی مراجع سرشناس شیعه از جمله آیت‌الله علی سیستانی روبرو شد که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را مرجع تشخیص صلاحیت مراجع ندانست.
پیش از این دفاتر این مرجع تقلید در تهران و قم نیز مورد حمله نیروهای "بسیجی و حزب‌اللهی" قرار گرفته بودند. همچنین دفاتر آیت‌الله صانعی در تبریز و گرگان با حمله نیروهای لباس شخصی و با دستور مقامات قضایی برای مدتی پلمپ شدند.

Monday 9 November 2015

با 10 جریان شبه معنوی در ایران بیشتر آشنا شوید

   با 10 جریان شبه معنوی در ایران بیشتر آشنا شوید

به گزارش سایت تکفیری ضاله موسوم به فرقه نیوز زیرمجموعه تشکیلات تکفیری ضاله حق ستیز موسوم به موسسه حق پژوهی خراسان!! به نقل از سایت دروغپرداز و پروپاگاندیست  موسوم به فارس به روز شده در:- ۱۳۹۴ دوشنبه ۱۸ آبان مقاله ای زیر عنوان "با ده جریان شبه معنوی در ایران بیشتر آشنا شوید" منتشر کرده است!!

امروزه در ایران تعداد زیادی از جریان‌های شبه معنوی در حال فعالیت هستند. بسیاری از این جریان‌ها وارداتی‌اند و پاره‌ای هم بومی و داخلی. تا کنون اسامی مختلفی برای نامگذاری این جریانات انتخاب شده است؛ از جمله عرفان‌های نوظهور.
حجت‌الاسلام والمسلمین حمزه شریفی دوست از پژوهشگران پژوهشگاه باقرالعلوم که در کارنامه خود تألیفاتی نظیر «آسیب‌شناسی معنویت‌های نوظهور»، «شیطان‌گرایی»، «عرفان حلقه» و «عرفان سرخ‌پوستی» را دارد، در مجله عصر اندیشه به بیان 10 جریان فعال عرفان‌های نوظهور در کشور با موضوع «جریان‌شناسی معنویت‌های نوظهور در ایران امروز» پرداخته است.
*جریان‌شناسی معنویت‌های نوظهور در ایران امروز
امروزه در ایران تعداد زیادی از جریان‌های معنوی در حال فعالیت هستند. بسیاری از این جریان‌ها وارداتی‌اند و پاره‌ای هم بومی و داخلی. تا کنون اسامی مختلفی برای نامگذاری این جریانات انتخاب شده است؛ در مجامع آکادمیک و مراکز پژوهشی نام‌هایی همچون جنبش‌های دینی نوین و ادیان سکولار کاربرد دارد. در جمع‌های عمومی‌تر نام‌هایی مانند عرفان‌های نوظهور، معنویت‌های جدید و یا نحله‌های انحرافی بر سر زبان‌هاست.
این جریانات از منظرهای مختلف قابل دسته‌بندی‌اند و تاکنون دسته‌بندی‌های متفاوتی در این باب عرضه شده است. پاره‌ای از این تقسیم‌بندی‌ها بر مبنای جایگاه خدا در این جریانات صورت گرفته و بعضی از دسته‌بندی‌ها ناظر به نگرش جنبش‌های معنوی در باب فرجام و پایان زندگی صورت پذیرفته و بعضی دیگر با لحاظ جغرافیا و خاستگاه مکاتب سازمان‌یافته است.
در میان عرفان‌های درمان‌گرا دو جریان بیشترین گسترش را داشته و صد البته بیشترین آسیب‌ هم مربوط به همین دو جریان بوده است. اول جریان عرفان حلقه (کیهانی) و دوم جریان انجمن‌های 12 قدمی است

اگر چه با تمرکز بر پاره‌ای از شاخص‌ها و ممیزات می‌توان در این تقسیم‌بندی تغییراتی داد و با جابه‌جایی‌ اندکی بعضی از جریانات را به دسته دیگر منتقل نمود، اما دسته‌بندی زیر به دلیل سهولت در فهم مفید خواهد بود و خواننده با آرایش کلی این جنبش‌ها آشنا خواهد شد. آنچه در این نوشتار تعقیب شده ارائه دسته‌بندی جدیدی است که بر مبنای رفتار عملی گروه‌ها و جریان‌ها سامان گرفته و جهت‌گیری کلی هر گروه را در سلوک عملی روشن می‌کند. به عبارت روشن‌تر مبنای این دسته‌بندی، رفتار و هدف رفتاری است نه بینش و نگرش.
معنویت‌های نوظهور از منظر رویکرد رفتاری و جهت‌گیری‌ عملی در هفت عنوان زیر قابل دسته‌بندی‌اند:
آیین‌های روان‌شناختی، هنرهای انرژیایی، آیین‌های جادومدار، آیین‌های جنسی، آیین‌های درمانی، آیین‌های رویامحور، آیین‌های ورزشی.
1-آیین‌های درمانگرا
مکاتب درمانگرا گستردگی و تنوع زیادی دارند؛ به گونه‌ای که از عرفان حلقه گرفته که شکلی از درمان شمنی محسوب می‌شود تا مکاتبی مانند آیورودا، انرژی درمانی، ریکی، مغناطیس‌درمانی، ساهاجا یوگا که درمان‌هایی از طریق انرژی‌اند و گونه‌هایی از طب مکمل مانند همیوپاتی، همه شاخه‌هایی از آیین‌های عرفانی محسوب می‌شوند.
در میان عرفان‌های درمان‌گرا دو جریان بیشترین گسترش را داشته و صد البته بیشترین آسیب‌ هم مربوط به همین دو جریان بوده است. اول جریان عرفان حلقه (کیهانی) و دوم جریان انجمن‌های 12 قدمی است.
*عرفان حلقه؛ جن‌گیری مدرن
عرفان حلقه یکی از چالشی‌ترین روش‌های درمان در کشور بوده است. این جریان نه عرفانش از طرف علمای حوزه تأیید شده است و نه درمانیش از طرف مراکز آکادمیک. سال‌هاست که طرفداران عرفان حلقه ادعا می‌کنند روش‌های درمانی‌شان علمی است، در حالی که مراکز تحقیقاتی وزارت بهداشت نه متدلوژی عرفان حلقه را علمی می‌دانند و نه اثربخشی درمانش را تأیید می‌کنند. از سوی دیگر افراد فراوانی به مرور از این جریان جدا شده و با گارد اعتراض، جنبش‌ نجات‌یافته‌های از حلقه را تشکیل دادند و به عنوان آسیب‌دیده حلقه، به جرگه شاکیان خصوصی رهبر حلقه(محمدعلی طاهری) پیوستند. این افراد از ورود موجودات عجیب و غریب به زندگی خود و آلودگی به جنیان سخن می‌گویند و مدل درمانی حلقه را جن‌گیری مدرن (با مخفی شدن پشت واژگان جدید و آکادمیک) می‌دانند. به گفته این افراد آنچه عرفان حلقه نامش را برون‌ریزی نهاده است، نه تنها بیرون انداختن ارواح و کالبد ذهنی نیست، که خودش درون‌ریزی یعنی وارد کردن جنیان و اوهام در زندگی و ذهن افراد است. کار به جایی رسید که برخی از پایه‌گذاران عرفان حلقه، از این جریان برائت جسته و آن را فرقه‌ای خطرناک خواندند؛ فرقه‌ای که کارش سر کیسه کردن مردم است و درمانش هم طلسم و جن‌گیری. این جریان هم‌اکنون فعالیتش ممنوع و غیرقانونی اعلام شده و پایه‌گذارش هم چند سالی است به جرم مداخلات درمانی غیرمجاز و کسب اموال نامشروع در زندان به سر می‌برد. البته بسیاری از نیروهای اصلی حلقه در خارج از کشور از جمله آمریکا و انگلیس هستند و شبکه‌های ضدانقلاب تا کنون برنامه‌های زیادی را برای حمایت از «محمدعلی طاهری» و عرفان حلقه پخش کرده‌اند.
*انجمن‌های 12 قدمی
انجمن‌های 12 قدمی که مهم‌ترین شاخه آن در ایران انجمن معتادان گمنام (ان.ای) است، جریان گسترده‌ای است که قریب به 10 سال است در کشور در حال فعالیت و گسترش است. زادگاه این انجمن، ایالات متحده آمریکاست که در حال حاضر برای تمامی زیرشاخه‌های خود برنامه‌های متعددی را طراحی و اجرا می‌کند. از جمله این برنامه‌ها تدوین کتاب، چاپ نشریه و جزوات، تولید چیپ و نماد و سیاست‌گذاری است. سابقه انجمن‌ به حدود 60 سال پیش برمی‌گردد، یعنی سال 1963 که اولین کتاب این گروه در آمریکا به چاپ رسید و 9 سال بعد یعنی سال 1972 دفتر خدمات جهانی این انجمن را برای جهانی‌سازی این ایده و ایجاد نمایندگی در کشورهای دیگر رسما در آمریکا به ثبت رساند.
هم‌اکنون کم نیستند کشورهایی که مانع فعالیت انجمن شده‌اند و مجوز فعالیت به آن نداده‌اند؛ مثلا حتی رژیم غاصب اسرائیل از جمله کشورهایی است که تاکنون روی خوش به این انجمن نشان نداده است و یا کشور چین که تعداد معتادانش سه برابر کل جمعیت ایران است، هنوز تعداد گروه‌هایش حدود یک درصد انجمن ایران است. انجمن ایران هم‌اکنون فعال‌ترین انجمن دنیاست به گونه‌ای که از زادگاهش یعنی آمریکا هم جلو زده است. در ایران 4 هزار گروه و 18 هزار جلسه هفتگی وجود دارد که قریب به ثلث فعالیت انجمن در کل دنیا را تشکیل می‌دهد. آنتونی اندمونسون مدیر اجرایی انجمن در آمریکا که چند سال پیش به ایران آمده بود، در مصاحبه با دانشگاه علوم پزشکی تهران، تعداد اعضای ان.ای در ایران را 750000 نفر ذکر کرد و استراتژی دفتر آمریکا را علت رشد بیشتر این انجمن در ایران اعلام کرد. به همین دلیل دفتر منطقه‌ای شرق آسیا هم در ایران مستقر شده و دفتر ایران مأموریت راه‌اندازی و گسترش این انجمن در افغانستان، پاکستان و کشورهای عربی را عهده‌دار است.
از نظر منابع آموزشی، دفتر خدمات آمریکا به هیچ گروهی در دنیا اجازه تدوین و یا کم و زیاد کردن کتاب و متن را نمی‌دهد و دیگر کشورها فقط اجازه دارند متونی را که از دفتر خدمات جهانی بیرون می‌آید تدریس کرده و آموزش دهند. دفتر آمریکا این حق را «مایملک معنوی» خویش می‌داند و آن را منحصرا در اختیار خود گرفته است. آنچه که باعث شده انجمن در میان معتادان ایرانی مخالفانی داشته باشد وابستگی انجمن ایران به انجمن آمریکاست. این گروه از معتادان ایرانی می‌گویند: چرا تعدادی از معتادان آمریکایی در کشورشان نشسته‌اند و برای ما تعیین تکلیف می‌کنند و ما را به هیچ گرفته و اصلاً عددی حساب نمی‌کنند؟ به گونه‌ای که ما اجازه نداریم 12 قدمی را که بیش از نیم قرن پیش یک الکلی آمریکایی (بیل ویلسون) گفته است حتی یک قدم کم یا زیاد کنیم؟ این گروه حضور افرادی به عنوان نماینده در جلسات لس آنجلس را تشریفاتی می‌دانند و حرف آخر را مربوط به آمریکایی‌هایی می‌دانند که اکثریت جلسه را در اختیار گرفته‌اند و به نام هیأت امنا بر معتادان ایرانی حکومت می‌کنند.
از نظر مالی باید دانست که انجمن با کمک مالی معتادان اداره می‌شود که به صورت خودیاری (با نام سبد سنت هفت) در جلسات جمع آوری می‌شود. به گفته یکی از رابطان انجمن به طور متوسط در هر ماه حدود 200 هزار تومان از هر گروه در ایران جمع‌آوری می‌‌شود(4000 گروه). هم‌اکنون گروه‌های زیادی در مساجد، حسینیه‌ها، مدارس، پارک‌ها و بهزیستی تشکیل جلسه می‌دهند و از این جهت هزینه مکان از گروه‌ها برداشته شده و تنها هزینه پذیرایی، آن هم در حد چای برای گروه‌ها وجود دارد. آنچه که بیشتر باعث دلخوری برخی پاکی‌بالاها شده این است که چرا به صورت پیوسته پول‌های اضافه در هر گروه، به دفتر ناحیه و از آنجا به دفتر تهران و سپس به دفتر خدمات جهانی در آمریکا منتقل می‌شود؟ قابل ذکر است سیستم مالی انجمن‌ طبق قوانین داخلی انجمن، اجازه نظارت به نهادهای رسمی در ایران را نمی‌دهد و نهادهای نظارتی مانند دیوان محاسبات، سازمان بازرسی و وزارت اطلاعات هیچ‌گونه کنترلی بر دخل و خرج‌های انجمن در ایران ندارند. از این جهت هیچ گزارشی از تراز مالی انجمن در کشور وجود ندارد.
طبق گزارشات رسمی از هر 100 نفری که به جلسات انجمن در آمریکا می‌آیند کمتر از پنج نفر موفق به ترک می‌شوند (یعنی پنج درصد). در ایران هم میزان موفقیت انجمن در همین حدود است. روش‌های دیگر ترک اعتیاد مانند کنگره 60 برای خود 25 درصد ترک قطعی اعلام کرده‌اند و همین طور روش‌های کارآفرینی معتادان بیش از 30 درصد آمار داده‌اند.
ان.ای همچنان که طرفدارانی دارد و همین طور اعضای متعصبی تربیت کرده است، مخالفینی هم در خود آمریکا دارد. به گونه‌ای که یکی از پژوهشگران برجسته آمریکایی گفته است؛ ان.ای هیچ کارآمدی برای ترک اعتیاد ندارد و برای درمان، شانس افرادی که به جلسات نمی‌آیند، مساوی و حتی بیشتر از ان.ای است.
انجمن بر خلاف ظاهر ساده‌ای که دارد، از نظر تشکیلاتی بسیار پیچیده و دارای سلسله مراتب زیادی است. به گونه‌ای که بسیاری از اعضای عادی انجمن نمی‌دانند اطلاعات مربوط به گروه‌ها به صورت مویرگی و از کانال همین سلسله مراتب به رأس هرم منتقل می‌شود و خواسته‌های دفتر آمریکا با همین شیوه در کمترین زمان به پایین‌ترین گروه‌ها می‌رسد و هیچ ناظری هم متوجه این «تبادل اطلاعات» نمی‌شود. شاید آنچه باعث شده برخی کشورها به انجمن به چشم تردید بنگرند و مانع فعالیتش شوند، همین ساختار هرمی است که به راحتی قادر است از معتادان یک ارتش نامرئی ایجاد کرده و آن‌ها را در خدمت مطامع بیگانگان قرار دهد. به چنین اقدامی «بازیافت نیروی انسانی» گفته می‌شود؛ به این معنا که یک کشور خارجی از شهروندان یک کشور دیگر یارگیری کرده و بعد از سازماندهی، آنها را در جهت منافع خود به کارگیری کند. به خصوص جایی که گروه بازیافتی، نه تنها محبوبیت اجتماعی خود که مقبولیت خانوادگی خویش را نیز از دست داده و حتی طرد و اخراج شده‌اند (مانند معتادان)، در چنین فضایی بهبودیافته‌ها چون خود را به یک پایگاه خارجی (که در ظاهر به شکل یک جمعیت خیریه فعالیت می‌کند) مدیون می‌دانند، با یاری‌‌رسانان خارجی خوش‌بین بوده و حتی به آنها همچون منجی می‌نگرند.
عرفان‌های انرژیایی
دسته دیگر از معنویت‌های جدید در کشور جریان‌هایی است که با هدف کسب انرژی بیشتر و استفاده از این قوه، تعلیمات و آموزش‌هایی را دارند. هماهنگی و همسویی میدان‌های انرژی بدن با هم و با میدان‌ انرژی سراسری در کیهان، هدف اصلی این دسته از آیین‌هاست. مثال واضح برای این نوع، فنگ‌شویی، واستوشاسترا و بادی آرت است.
واستوشاسترا یا معماری ودائی، دانشی است که در زمینه قوانین طبیعت و تأثیرات این قوانین بر روی زندگی انسان سخن می‌گوید. این آیین مدعی است کارخانجاتی که در حال ورشکستگی هستند، واحدهای مسکونی که از فقدان شادی رنج می‌برند و بیمارانی که بیماران‌شان نیاز به بهبودی سریع دارند، با استفاده از اسلوب‌های معنوی که در رنگ‌ها و نور و صدا نهفته است قادر هستند به وضعیت مطلوب دست یابند.
«بادی آرت» که به هنر بدن نیز شهرت دارد، مرامی معنوی است که با هدف تعویذ و پرهیز از انرژی‌های منفی و نیروهای شر، اشکالی از خالکوبی و تاتوی کهن را با اجزای بدن پیوند می‌زند. این «هنر روحی» از آنجا که باور دارد نقوش روی بدن و برجستگی‌های ضابطه‌مند باعث رهایی از شر و بدی می‌شود، «حرز همراه» نام گرفته است. «بادی آرت» در سرزمین کهن هند و مصر رواج داشته و با عقاید ایشان ممزوج شده است. گذشتگان با توجه به این اعتقادات مرده‌های خود را با نقوش حک شده در تابوت می‌گذاشتند و معتقد بودند با جذب انرژی مثبت، جسم و روح از شر شیاطین در امان است. راندن انرژی‌های منفی و دفع روح شریر از بدن و جذب روح پاک، دو رویکرد اصلی در بادی آرت است.
فنگ‌شویی هم مرامی است که از دو جریان بالا پررنگ‌تر در کشور فعالیت می‌کنند. این ایده در مجموعه تلویزیونی پایتخت چهار به نقل از بازیگر چینی (چوچانگ) در خانه شخصی ارسطو به نمایش گذاشته شد.!!
3-آیین‌های جادومدار
مراد از آیین‌های جادویی، مرام‌هایی است که بر محور آیین‌ها و مناسک جادویی و تقدس بخشی به جادو بنا شده و مناسک جادویی را به عنوان بخشی از زندگی معنوی و تحول روحی مثبت پذیرفته‌اند. نمونه روشن این آیین‌ها، پائولوکوئلیو، عرفان سرخ‌پوستی، مکتب لامائیسم (دالایی لامای چهاردهم) و مرام شیطان‌پرستی است.
آنچه در باب آیین‌های جادومدار قابل ذکر است تقابل و ضدیت این جریان‌ها با معارف الهی و دینی است. سنت جادوگری از سنت‌های کهن است که در رویارویی با آیین‌های توحیدی ریشه دارد. در قرآن این عمل مذمت شده و در روایات شیعی در مرتبه انکار خدا از آن نام برده شده است. جادوگری در مسیحیت، نوعی کفر تلقی شده و در متون کهن یهود از آن به نوعی بت‌پرستی یاد شده و چنان وانمود شده که هدف اساسی بسیاری از پیامبران بنی‌اسرائیل به نقل متون مقدس یهود، مبارزه با این مرام خطرناک بوده است؛ به گونه‌ای که در تلمود، گنجینه دینی کهن یهود، جاودگر مجرم و محکوم است؛ زیرا از اوامر تورات می‌گذرد؛ در حالی که شعبده باز با وجودی که تایید نمی‌شود، مجرم نیست و بدین‌سان هر نوع سحر و جادو و فالگیری به شدت تقبیح و محکوم شده، تا جایی که جادوگری از اعمال مخصوص بت‌پرستان قلمداد شده است.
4-آیین‌های ورزشی
پیگیری عرفان و معنویت امروزه تنها از طریق درمان، مدیتیشن و مراقبه و یا جادو دنبال نمی‌شود. در بعضی از مکاتب، ورود به عرفان با ورزش آغاز می‌شود و یا دست کم با آن لازم دارد. توجه به تکنیک‌های جسمی و ورزشی، از این منظر در پاره‌ای از مکاتب برجسته است که با تحول روحی و تغییر باطنی همراه است. طریقت‌هایی مانند ذن‌ نیز از این دریچه جایگاهی در مکاتب ورزشی دارد.
بسیاری از ورزش‌های رزمی در شرق همانند تای جی چوان، کونگ‌فو و ... آیین‌های روحی و باطنی هستند. دو نمونه روشن برای آیین‌های ورزشی یوگا و ورزش‌های عرفانی شاهمیری است.
5-آیین‌های رویامحور
این جریان که یک مصداق مشهور دارد درصدد است با تکنیک‌هایی مانند سفر روح و رویابینی پیروان خود را به تجربه معنوی و عرفانی برساند. مصداق بارز این جریان، مکتب آمریکایی اکنکار است که به دلیل نظامی‌گری پایه‌گذارانش موضوع گفت‌وگو و چون و چراهای مختلفی در مجامع علمی شده است. این جریان ملغمه‌ای از مکاتب هندی و ادیان الهی و روان‌شناسی جدید است.
پال توئیچل پایه‌گذار اکنکار، در سال 1922 در آمریکا متولد شد و در سال 1942 وارد نیروی دریایی آمریکا شد. چند سال بعد از جدایی از همسرش خود را به عنوان نهصد و هفتاد و یکمین پیامبر اکنکار معرفی کرد. در سال 1965 اکنکار به صورت یک سازمان غیرانتفاعی در کالیفرنیا به ثبت سید و فعالیت خود را آغاز کرد. شش سال بعد، توئیچل در سال 1971 در گذشت.
بعد از درگذشت پال، پیامبری اکنکار به داروین گراس رسید. وی بعداز انتخابش به پیامبری، با همسر پال ازدواج کرد. چند سال بعد در اکنکار دودستگی رخ داد؛ دسته‌ای از گراس طرفداری کردند و تعدادی دیگر که خود را هواداران و شاگردان پال می‌خواندند با رهبری گراس مخالفت کردند. سرانجام بعد از آنکه گیل همسر سابق پال، از گراس جدا شد، شورای اکنکار به کناره‌گذاری گراس از اکنکار رای داد و هارولد کلمپ رهبر فعلی این جریان را که افسر نیروی هوایی آمریکا بود به عنوان استاد حق در قید حیات انتخاب کردند.
مهم‌ترین شعاری که اکنکار را از دیگر مکاتب عرفانی متمایز می‌کند، تأکید فراوان این مکتب بر سفر روح است. سفر روح که بنا به اذعان منابع اکنکار، تنها برای طرفداران اکنکار میسر است غایت سیر معنوی در اکنکار محسوب می‌شود. این سفر که انعکاس آگاهی‌های باطنی است، جذبه‌، شوق، شعف صعود با استفاده از تمرینات معنوی اک است. پال توئیچل در کتابش «اکنکار، کلید جهان‌های سری» سفر روح را به معنای جدا شدن روح از بدن تعریف کرده و مدعی می‌شود در این سفر هر یک از جهان‌های خداوند تشریح شده که تاکنون تنها 12 سیاره شناخته شده آن وجود دارد.
تنها از هارولد کلمپ رهبر در قید حیات اکنکار چند کتاب پیرامون رویابینی و سفر روح منتشر شده است؛ مانند کتاب‌های هنر رویابینی، استاد رویا، تمرینات معنوی اک، از استاد بپرسید و ...
6-آیین جنسی
موضوع ارتباط آزاد جنسی در پاره‌ای از جریانات معنویت‌گرا تأیید شده است. پائولوکوئلیو در کتاب‌هایش به این موضوع پرداخته و تقدس آن را تبلیغ کرده است؛ تا جایی که کتابی مستقل در باب پیوند سکس با عرفان نگاشته است. در عرفان یهود و فرقه کابالا این موضوع جایگاه ویژه‌ای دارد. آنتوان لاوی مؤسس شیطان‌پرستی در کتاب مقدس شیطان‌پرستان اعلام کرده که شیطان‌پرستی از سکس آزاد دفاع می‌کند و همه گونه این عمل را تأیید می‌کند. در منابع اصلی یوگا که برگرفته از مذهب تانتر است، آزادی جنسی به شکل مقدس ترویج شده است. اما در پاره‌ای از جریانات، «سکس» از مرحله تأیید فراتر رفته و محور سلوک عملی قرار گرفته و شاخص مهمی برای عرفان و معنویت قلمداد شده است. یکی از جریان‌های جنسی در کشور مرام «راجنیش باگوان» مشهور به اُشو است.
7- عرفان‌های روان‌شناسی
مراد از عرفان‌های روان‌شناسی، جریان‌هایی هستند که از روان‌شناسی جدید متأاثرند و به صورت پررنگی از آموزه‌های روان‌شناسی در تعلیمات خویش بهره گرفته‌اند، این جنبش که هم‌اکنون فراگیرترین و گسترده‌ترین جریان معنویت‌گرا در ایران است، مفاهیمی همچون شادی، هیجانات مثبت، آرامش، مثبت‌اندیشی را با مفاهیم روحی و معنوی ترکیب کرده و تلاش دارد سبک زندگی جدیدی عرضه کند. شاخصه اصلی این سبک زندگی، احساس موفقیت و برخورداری از حس معنوی و در نتیجه رضایتمندی روحی و باطنی خواهد بود.
امروزه کتاب‌های مربوط به این جنبش با طرح شعارهایی همچون جادوی تفکر مثبت، قدرت درون، زندگی موفق، راز تحول، معجزه تفکر، تحول معنوی و مفاهیمی از این دست به صورت چشم‌گیری در گیشه کتابفروشی‌ها به چشم می‌خورد. اگرچه این کتاب‌ها همگی از مفاهیم روان‌شناسی بهره برده‌اند، اما به شکل برجسته‌ای به بینش معنوی، تحولات روحی و راهکارهای باطنی همچون مدیتیشن و مراقبه پرداخته‌اند و با تکیه بر اصول قانون جذب، به باطن‌گرایی و معناخواهی روی آورده‌اند.
با توجه به اینکه مؤلفان این آثار و عناوین کتاب‌ها و منابع بسیار پر تعداد است و فرصت پرداختن به باورها و مبانی اندیشه‌ای رهبران این جنبش در این نوشتار کوتاه فراهم نیست، تنها به ذکر این نکته بسنده می‌کنیم که در میان تعلیمات گسترده این جریان، مفهوم کلیدی «ثروت و پول» با نگرش معناگرایانه در صدر تعلیمات این جریان است که آنرا در قالب فرضیه جدیدی به نام قانون جذب (راز) در کشور تبلیغ می‌کنند.
البته فرقه های دیگری مثل انجمن منحرف حجتیه، وهابیت، بهائیت هم در صحنه مبارزه با جمهوری اسلامی حضور دارند. / فارس

دانشجویان دانشگاه سراسری اورمیه در اعتراض به توهین های مطرح شده در شبکه دو صدا و سیما اعتراض کردند

دانشجویان دانشگاه سراسری اورمیه در اعتراض به توهین های مطرح شده در شبکه دو صدا و سیما اعتراض کردند

photo_2015-11-09_11-59-03-1024x768
بنا به اطلاع اویان نیوز، دوشنبه ۱۸آبان۹۴ قریب به هزار نفر از دانشجویان دانشگاه سراسری اورمیه در اعتراض به توهین های مطرح شده در شبکه دو سیما دست به اعتراض زدند.
photo_2015-11-09_11-59-12-768x1024
معترضان روبه رو ستاد مرکزی دانشگاه اورمیه تجمع کرده اند.
photo_2015-11-09_11-59-48-1024x576
دانشجویان سراسری اورمیه شعار های «آذربایجان میللتی چکنمز بو ذیللتی»، «تورک دیلینده مدرسه» و «هارای هارای من تورکم» را سر می دهند.
photo_2015-11-09_11-59-52-1024x576
جواد جهانگیرزاده نماینده مردم اورمیه در مجلس نیز در این تجمع شرکت کرده است.
photo_2015-11-09_12-00-02-1024x576
این تجمع پس از قرائت بیانیه از سوی دانشجویان به پایان رسید.
در بخشی از این بیانیه آمده: «ملت تُرک همواره راه‌هایی را برای پایان دادن پدیده شوم نژادپرستی در ایران ارائه کرده ولی هیچ‌گاه پاسخ مناسبی از مرکز دریافت نکرده است. ما دانشجویان دانشگاه اورمیه تنها راه پایان دادن به نژادپرستی علیه ملت تُرک را احقاق تمامی حقوق آنها می دانیم که متاسفانه حتی اندک وعده های داده شده در دولت روحانی نیز هیچ‌گاه عملی نگردیده است.»
این اعتراض ها در واکنش به پخش برنامه «فیتیله» و طرح سخنان توهین آمیز به تُرک‌ها صورت گرفته است.

Sunday 8 November 2015

گزارشی کوتاه از قوس زندگی و فعالیتهای آزادیخواهانه دکترمحمدملکی

   گزارشی کوتاه از قوس زندگی و فعالیتهای آزادیخواهانه دکترمحمدملکی

malaki_7
محمد ملکی یکی از قدیمی‌ترین و شاخص‌ترین سیاستمداران مخالف حکومت ایران است که هم اکنون در سن ۸۰ سالگی از درون ایران به طور صریح به مخالفت با حاکمان می‌پردازد.

به نقل از سایت "خبرگر": دکتر محمد ملکی نخستین رییس دانشگاه تهران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و از اعضای نهضت مقاومت ملی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ است و در جنبش دانشجویی زمان خود، زمانی که در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران تحصیل می‌کرد، فعال بوده است.در سال ۵۷ و در آستانه انقلاب، در سازماندهی اعتصاب اساتید دانشگاه تهران نقش برجسته‌ای داشت اما به دلیل انقلاب فرهنگی استعفا داد و پس از آن به انتقاد صریح از انقلاب فرهنگی پرداخت که این امر موجب بازداشت وی شد و به دریافت حکم اعدام انجامید اما این حکم بعدا به زندان تخفیف یافت. پس از آزادی هم مجددا در سال‌های۷۹ و ۸۸ بازداشت شد درحالیکه مسن‌ترین زندانی سیاسی ایران بود.

محمد ملکی در گروه‌های مختلفی عضویت داشته و محدود به یک تشکیلات خاص نشده است. پیش از انقلاب وی در گروه‌ها و احزابی چون سازمان جوانان ملی شمیران، حزب زحمتکشان و نیروی سوم، نهضت مقاومت ملی و جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر حضور داشته است. بعد از انقلاب نیز وی در شورای ائتلاف ملی و مذهبی، شورای ملی صلح و شورای همبستگی ملی برای دموکراسی و حقوق بشر عضو بوده است. دکتر ملکی نظرات خود را شجاعانه و با صراحت تمام در نامه‌هایی سرگشاده مطرح می‌کند و در سال‌های اخیر در یکی از همین نامه‌ها خواستار کناره گیری آیت الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی شده است.
maleki5_1 
پیشینه
محمد ملکی متولد ۲۰ تیر سال ۱۳۱۲ در قصبه تجریش است که امروزه بخشی از شهر تهران شده است.وی با قدسی میرمعز ازدواج کرده که حاصل این ازدواج چهار فرزند به نامهای مریم، موگه، ابوذر و عمار است.تجریش و شمیران در سالهای کودکی محمد ملکی بافتی دوگانه داشته است. برخی از ساکنان محلی‌های تجریش به مشاغلی چون کشاورزی، باغبانی، کارگری یا کسب و کارهای کوچک اشتغال داشته‌اند. گروه دیگر از ساکنان افرادی چون وزرا، وکلا، سفرا و سرمایه داران بوده‌اند که به سبب آب و هوای خوب در این منطقه سکونت داشتند. پدر دکتر ملکی صاحب یک مغازه کوچک قنادی بوده و به مش حسین قناد شهرت داشته است. تحصیل محمد ملکی در مدرسه شاهپور تجریش و مشاهده اختلاف طبقاتی زیاد بین بچه‌های محلی و بچه‌های اعیان یکی از انگیزه‌های نخستین ایشان برای ورود به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بوده است.
maleki1
همزمانی مبارزات ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق و دوران جوانی محمد ملکی سبب شد تا او به طورجدی به فعالیت سیاسی روی بیاورد. ملکی که شیفته دکتر مصدق بود در سال ۱۳۲۹ سازمان جوانان ملی شمیران را همراه با گروهی از جوانان شمیران با هدف مبارزه برای استقلال، آزادی و برابری تاسیس کرد.وی بعدها در حزب زحمتکشان ملت ایران نام نویسی کرد اما با خلیل ملکی و کسانی که به عنوان نیروی سوم از این حزب انشعاب کردند، همراه شد.[۵] محمد ملکی پس از کودتای ۲۸ مرداد به همکاری با شاخه شهرستان شمیران نهضت مقاومت ملی پرداخت.
ملکی در سال ۱۳۳۵ در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته و یکی از چهره‌های فعال جنبش دانشجویی شد. او در سال ۱۳۳۹ عضو کمیته مرکزی دانشجویان دانشگاه تهران جبهه ملی دوم بود که هنگام توزیع اعلامیه، بازداشت و برای مدت سه ماه در زندان قزل قلعه زندانی شد.[۶] وی در سال ۱۳۴۰ و با پایان تحصیلاتش در رشته دکترای بهداشت و صنایع غذایی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران شد.[۷] مسجد دانشگاه تهران، مسجد هدایت به امامت آیت الله طالقانی و مسجد همت تجریش از پایگاههای فعالیت سیاسی و اجتماعی ملکی در سالهای بعد بود. در سال ۱۳۵۶ محمد ملکی همراه با مهدی بازرگان، کریم سنجابی، عبدالکریم لاهیجی و جمعی دیگر، عضو موسس «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» شد[۸]
دکتر ملکی در جریان انقلاب سال ۵۷ یکی از اساتیدی بود که به مبارزه علیه حکومت شاه می‌پرداخت. وی نقش تعیین کننده‌ای در اعتصاب ۲۵ روزه اساتید دانشگاه تهران از ۲۹ آذر تا ۲۳ دی سال ۵۷ داشت.[۹] پس از پیروزی انقلاب به پیشنهاد آیت الله طالقانی و با حکم شورای انقلاب به عنوان اولین رییس دانشگاه تهران در حکومت جدید انتخاب شد. وی درباره شرایط دشوار اداره دانشگاه تهران در آن روز‌ها می‌گوید: «شرایط بسیار سختى بود. در دانشگاه تهران چند تانک مستقر بود و در دانشکده فنى پرچم سرخ در اهتزاز بود. دانشکده علوم مقر مجاهدین خلق بود. مسجد مقر کمیته بود که به خانه‏‌ها مى‏رفتند و اسلحه‏‌ها را جمع مى‏کردند و مى‏آوردند آن‏جا. در چنین شرایطى ما مسئول شدیم و تلاشمان این بود که دانشگاه را به حال عادى برگردانیم.»[۱۰]
با این حال در چنین شرایطی هم دکتر ملکی تاکید زیادی بر مساله استقلال دانشگاه و اداره آن توسط خود دانشگاهیان داشت. ملکی با تشکیل شوراهایی شامل نمایندگان اساتید، دانشجویان و کارکنان دانشگاه تلاش کرد تا سیاستگذاری و اداره امور دانشگاه به شیوه‌ای کاملا دموکراتیک انجام شود. حتی با انتخاب شورای دانشگاه وی از ریاست دانشگاه استعفا داد و این بار نه به عنوان یک رییس انتصابی بلکه توسط شورا به ریاست برگزیده شد که منتخب دانشگاهیان بود.[۱۱]دانشگاه‌های ایران آن روز‌ها مانند دیگ جوشانی بودند و درگیری گروه‌های سیاسی در دانشگاه امری عادی شده بود. حزب جمهوری اسلامی هم که نهادهای انقلابی را در کنترل خود گرفته بود، نگران این بود که پایگاه لازم را در میان دانشجویان ندارد. سرانجام شورای انقلاب تصمیم به تعطیلی دانشگاه‌ها گرفت. هدف از این موضوع انقلاب فرهنگی اعلام شد که در واقع نتیجه آن اخراج اساتید و دانشجویان مخالف بود. محمد ملکی در اعتراض به تعطیلی دانشگاه و انقلاب فرهنگی از مقام خود استعفا داد.[۱۲]


یک سال بعد محمد ملکی مقاله‌ای با عنوان «انقلاب فرهنگی یا کودتای فرهنگی» نوشت. وی در تیرماه سال ۶۰ به دلیل اعتراضاتش به انقلاب فرهنگی و سایر فعالیت‌های منتقدانه بازداشت شد. ابتدا به دوبار اعدام محکوم شد و در ‌‌نهایت این حکم به ۱۰ سال زندان کاهش یافت.[۱۳] دوره زندان وی همراه با شکنجه‌های فراوان مانند آویزان کردن با دستبند قپانی و کابل زدن به کف پا بود. در یک مورد حتی برخورد کابل با چشم ملکی باعث نابینایی یک چشم وی شد که این چشم بعد از ۲۰ سال با عمل لیزر و تعبیه لنز مخصوص تا حدی بینایی‌اش را به دست آورد.[۱۴] وی در مرداد ۶۵ پس از گذراندن نیمی از حبس آزاد شد اما همچنان تا مدت‌ها تحت نظر نیروهای امنیتی قرار داشت.[۱۵]ملکی در دوران زندان به اجبار از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی مدتی به تدریس در دانشگاه آزاد پرداخت که به دلیل مخالفت رییس دانشگاه، از تدریس در آنجا نیز محروم گشت. 

پس از پیروزی خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ و شکل گیری شورای نیروهای ملی و مذهبی در سال ۷۷، دکتر ملکی مدتی به همکاری با آن‌ها پرداخت و این همکاری تا سال ۸۳ ادامه داشت. بازداشت دسته جمعی ملی مذهبی‌ها در اسفند ۷۹ و در منزل «محمد بسته نگار»، بار دیگر محمد ملکی را روانه زندان کرد. او نزدیک به ۶ ماه در سلول‌های انفرادی عشرت آباد زندانی بود.[۱۶] وی سپس در یک دادگاه غیرعلنی محاکمه و به ۷ سال زندان محکوم شد که این حکم به اجرا در نیامد.[۱۷] محمد ملکی پس از این زندان نیز از حرکت برای دفاع از آزادی و حقوق بشر دست برنداشت. وی در میان فعالین سیاسی از این بابت شهرت یافته که دیدگاه‌های خود را به طور صریح و بدون مصلحت اندیشی بیان می‌کند. او حتی در مواردی شخص آیت الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی را خطاب قرار داد که این موضوع در داخل ایران هزینه سنگینی دارد.
محمد ملکی در سال ۱۳۸۷ همراه با چهره‌هایی چون داود هرمیداس باوند، حشمت الله طبرزدی و کوروش زعیم شورای همبستگی ملی برای دموکراسی و حقوق بشر را تاسیس کردند که این شورا پس از بازداشت گسترده اعضای آن فعالیتش متوقف شد.[۱۸] ملکی در انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۸۸ ایران، از هیچ کاندیدایی حمایت نکرد اما در جریان اعتراضات بعد از انتخابات از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شد.[۱۹] وی در حالی که از سرطان پروستات، دیابت و بیماری قلبی رنج می‌برد، ۱۹۱ روز را در حبس به سر برد. در این هنگام وی با ۷۶ سال سن، پیر‌ترین زندانی سیاسی ایران بود و به دلیل بیماری چند بار در طول مدت زندان بستری شد.[۲۰]
دیدگاه
محمد ملکی یکی از فعالان قدیمی است که بیش از ۶۰ سال برای آرمان‌هایی چون آزادی، عدالت، استقلال، دموکراسی و حقوق بشر تلاش کرده است. وی همچنین به عنوان نماد تلاش برای استقلال دانشگاه از حکومت و آزادی‌های آکادمیک شناخته و انتقادات صریح او به مسئولان حکومتی معمولا بدون پرده پوشی بیان می‌شود. ملکی که خود به عنوان نخستین رییس دانشگاه تهران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرده بود تا اداره دانشگاه را به شورایی از اساتید، دانشجویان و کارمندان بسپارد؛ در آستانه شصتمین سالگرد روز دانشجو خطاب به دانشجویان ایرانی نوشت: «پس از گذشت سی وچند سال باید با تلاش دانشگاهیان، دانشگاه‌ها استقلال خود را باز یابند. باید بار دیگر پرچم آزادی در سنگر دانشگاه‌ها به اهتزاز در آید، باید این حق به دانشجویان و دانشگاهیان داده شود که خود مسئولین دانشگاه‌ها را انتخاب و اداره دانشگاه‌ها را به دست آن‌ها بسپارند. باید بار دیگر دانشگاه‌ها پیشگام تحولات اجتماعی گردند. باید دانشجویان سازمان‌های صنفی خود را دور از دخالت حاکمان تشکیل دهند و شصتمین سالگرد ۱۶ آذر هرچه با شکوه‌تر برگزار شود. باید خواست‌های دانشجویان و دیگر اقشاری که در انتخابات اخیر فریاد استقلال دانشگاه‌ها و آزادی زندانیان سیاسی سر دادند، تحقق یابد. باید به دوران سیاه اختناق و پایمال کردن حقوق بشر و ظلم و بی‌عدالتی با ایستادگی و اقدام دانشجویان پایان داده شود. عزیزان دانشجو از فرصت سالگرد ۱۶ آذر استفاده کنید و با همبستگی و اتحاد، استقلال دانشگاه‌ها را مطالبه کنید. باید سالگرد ۱۶ آذر امسال حرکتی باشد به سوی استقلال دانشگاه‌ها و برپایی تشکل‌های مستقل دانشجویی.»[۲۱]
او معتقد است که هر دو حکومت شاه و جمهوری اسلامی از دانشگاه‌ها می‌ترسیدند و پس از سال‌ها با انتقاد از انقلاب فرهنگی می‌گوید: «در نظام شاهنشاهی، دانشگاه به یک غده چرکین تشبیه می‌شود که باید آن را کند و به دور انداخت و آیت الله خمینی می‌گوید ما هر بدبختی داریم از دانشگاه‌ها است. شاه به دلیل استقلال نیم بند دانشگاه، جرات بستن دانشگاه را به روی دانشگاهیان نداشت اما آقای خمینی یک دانشگاه مستقل را پس از پیروزی انقلاب بیش از چند ماه تحمل نکرد و نه تنها آن را اشغال که سال‌ها به روی استادان و دانشجویان بست. او از دانشگاه‌هایی که بوسیله شوراهای هماهنگی منتخب استادان، دانشجویان و کارمندان تشکیل شده بود و دانشکده‌ها و دانشگاه را مستقلا اداره می‌کرد وحشت داشت و اینکه انقلاب فرهنگی چه برسر دانشگاه‌ها و دانشگاهیان آورد، خدا می‌داند.»[۲۲]
دکتر ملکی که حکومت فعلی ایران را حکومتی غیردموکراتیک می‌داند، بار‌ها تاکید کرده است که باید رفراندومی آزاد برای تعیین نوع حکومت ایران برگزار شود. وی در سال ۱۳۸۳ همراه با چهره‌هایی چون مهرانگیز کار، محسن سازگارا، ناصر زرافشان و علی افشاری با انتشار بیانیه‌ای خواهان برگزاری رفراندوم قانون اساسی شد.[۲۳] محمد ملکی همچنین در مطلبی با عنوان «تنها راه رهایی» نوشت: «راستی نظامی که مدعی حمایت از سوی مردم است، چرا اجازه نمی‌دهد بعد از گذشت ۲۸ سال (۱۲ فروردین ۵۸) نسلی که در انتخاب نوع نظام هیچ شرکت و دخالتی نداشته و پدرانشان برای آن‌ها تعیین تکلیف کرده‌اند، خود در یک انتخابات آزاد و با حضور احزاب و روزنامه‌های دگراندیش در شرایطی که هر گروه و دسته و سازمانی بتواند عقاید و برنامه‌های خود را آزادانه اعلام دارد، سرنوشت خویش را بدست گیرند و نظامِ دلخواه را برگزینند، اگر خود چنین نکنید، مطمئن باشید جبر تاریخ با شما چنان خواهد کرد که با دیگر مستبدان نمود.»[۲۴]
محمد ملکی همچنین یکی از فراخوان دهندگان اولیه کارزار صلح و آزادی است. وی در سال ۱۳۹۱ همراه با کسانی چون بابک احمدی، احمد صدر حاج سیدجوادی، محمد نوری زاد و محمدعلی عمویی، حاکمان ایران را که بر طبل جنگ به بهانه دفاع از حقوق هسته‌ای می‌کوبیدند، خطاب قرار داده و نوشتند: «ما صلح و دوستی می‌خواهیم، نه جنگ و خشونت. ما جنگ را نه نعمت که نقمت می‌دانیم. ما می‌خواهیم با برپایی کارزار (کمپین) «بخاطر صلح و آزادی» و ابراز نفرت از خشونت و کشتار، به حاکمان کشورمان بگوییم، اعمال تشنج زا و خشونت آفرین بس است؛ اعمالی که منجر به تحریم‌های کمرشکن علیه ملت ما گردیده و بهانه‌ای برای تصویب سه قطع نامه علیه مردم ما شده تا هر بار فشار بیشتری را بر ما تحمیل کنند. ما ازحاکمان ایران می‌خواهیم هر نوع بهانه‌ای برای جنگ و فشار و تحریم اقتصادی را متوقف و خنثی کنند تا جنگ افروزان ناامید شوند. ما می‌خواهیم به جهانیان بگوییم که صلح و آزادی و حقوق بشر حق مسلم ماست.»[۲۵]
در سالهای اخیر دکتر ملکی به عنوان یکی از انقلابیون قدیمی و باسابقه به نقد برخی اقدامات در دوره انقلاب دست زده است. وی در نامه‌ای بی‌سابقه با نقد خشونت‌های اولیه دوران انقلاب و شعارهایی که بوی مرگ می‌داد، نوشت: «آقای خمینی با کوله باری از حرف‌های قشنگ که خواسته مردم در شعارهای اصلیشان بود به ایران آمد و ملتی را با وعده‌های خود فریب داد یا بقول خودش خدعه کرد و پایه‌های دروغ و نیرنگ را استوار ساخت. باید عاقلانه اندیشید که چرا چنین شد و ما به این وضع گرفتار شدیم.»[۲۶] وی همچنین اقدام گروهی از جوانان و دانشجویان در اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان این سفارت را عملی زشت و زیانبار دانست و به حمایت گروه‌های سیاسی از این اقدام انتقاد کرد. ملکی در این نامه ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر را نادرست دانست: «پس از فتح خرمشهر با تمام تلاش‌هایی که از داخل و خارج کشور برای پایان جنگ صورت گرفت، عده‌ای که منافع خود را در ادامه جنگ می‌دیدند، جنگ دفاعی را تبدیل به جنگ تهاجمی کردند و وارد خاک عراق شدند و تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا جنگ ۸ سال ادامه یابد و نتیجه آن صد‌ها هزار شهید و مجروح و معلول و بقول آقای هاشمی رفسنجانی بیش از هزار میلیارد دلار خسارت مادی برای ایران شد.»[۲۷]
دستاوردها
دکتر محمد ملکی به عنوان فعال برجسته سیاسی و اجتماعی معمولا مورد توجه جوانان، دانشگاهیان و سازمان‌های حقوق بشری بوده است. وی در سال ۱۳۹۲ به عنوان برنده جایزه «تلاشگر حقوق بشر» از سوی کانون مدافعان حقوق بشر معرفی شد. کانون مدافعان حقوق بشر از سال ۱۳۸۶ هجری شمسی، هر سال از میان تلاشگران راه آزادی و دموکراسی، یک نفر را به عنوان برنده جایزه «تلاشگر حقوق بشر» معرفی می‌کند. این جایزه به پاس شش دهه تلاش دکتر محمد ملکی در دفاع از حقوق ملت ایران و برای تقدیر از تداوم تلاش‌هایش به این فعال دیرپای حقوق بشر تعلق گرفت. پیش از این عباس امیرانتظام، تقی رحمانی، آیت الله منتظری و عزت الله سحابی تندیس منشور حقوق بشر را دریافت کرده بودند.[۲۸]
ملکی همچنین از سوی موسسه شهروندیار که یک نهاد غیردولتی و غیرانتفاعی است؛ در تیر ۱۳۹۰ به عنوان اولین شهروند نمونه ماه انتخاب شد. این موسسه در مورد علت این انتخاب می‌گوید: «از‌‌ همان ابتدای انقلاب نسبت به ظلم و اجحافی که از سوی دستگاه قضایی حکومت نسبت به مخالفان، منتقدان و به ویژه دانشگاهیان رفت، هرگز سکوت نکرد و صدای اعتراض خود را در هر شرایطی بلند کرد. حضور ایشان در تمامی تجمع‌ها و کمپین‌های مدنی و اعتراضی شاهد این امر است. برای دکتر ملکی تفاوتی نمی‌کند، تا چه حد از نظر فکری کسی که از وی باید در برابر نقض حقوق شهروندیش دفاع کرد با وی نزدیک است. او در هر شرایطی به مسئولیت شهروندی خود آگاه و پایبند بوده و هست. با وجود بار‌ها بازداشت، محرومیت از تدریس، تهدید و داشتن بیماریهای جسمی ناشی از گذر زمان هرگز خاموش نماند و نمانده است. برای دفاع از حقوق شهروندان هیچ خط قرمزی ندارد و این خصوصیات برجسته و البته تحسین برانگیز دکتر محمد ملکی است.»[۲۹]
شخصیت تاثیرگذار محمد ملکی به گونه‌ای بود که صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و از نزدیکان به اصلاح طلبان، کتابی درباره وی نوشت. نام این کتاب «دکتر محمد ملکی؛ استادی برای همه فصول» است. زیباکلام درباره علت نگارش این کتاب می‌گوید: «دکتر ملکی، استاد دامپزشکی دانشگاه تهران است که در تحصن استادان در زمان انقلاب اسلامی تاثیر به‌سزایی داشت. من هم در آن تحصن بودم و پس از آن، ارتباط عمیق و عاطفی میان ما شکل گرفت. این کتاب با آنکه به روایتی هیچ رنگ‌وبوی سیاسی ندارد، از منظری دیگر کتابی کاملا سیاسی به شمار می‌آید؛ زیرا دکتر ملکی شخصیتی سیاسی و آزاده بوده و هست که به واسطه نگرش‌ها و اقداماتش با مصائب فراوانی مواجه شد.»[۳۰]

دکتر ملکی علاوه بر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، در زمینه علمی و به عنوان یک استاد دانشگاه دستاوردهای فراوانی داشته است. اختراع و ساخت دستگاه پاستوریزه کردن خامه شیر در منازل، ترجمه و تالیف کتاب میکروب‌شناسی مواد غذایی، تاسیس و ریاست اولین مرکز تحقیقات صنایع غذایی ایران و بیش از ۲۰ مقاله علمی در مجلات تخصصی بین المللی و داخلی گوشه‌ای از این دستاورد‌ها است. یکی از مهم‌ترین فعالیتهای تحقیقاتی ایشان درباره رابطه نگهدارنده‌های مواد غذایی در ایجاد سرطان بوده است که حدود ۱۰ سال طول کشید. با وجود اینکه ایشان از خطرات آزمایش و کار بر روی موادی مانند بنزن سدیم که خطر ایجاد سرطان را داشت، آگاهی داشتند اما به تحقیقات خود ادامه داده و در نهایت کار با آن مواد موجب ایجاد سرطان در ایشان هم شد. نتیجه این تحقیقات در یک مقاله در کنگره شیمی دانشگاه صنعتی شریف ارائه گردید و به عنوان مقاله برگزیده، منتشر شد.[۳۱]
هم اینک کجاست؟
محمد ملکی یکی از قدیمی‌ترین و شاخص‌ترین سیاستمداران مخالف حکومت ایران است که هم اکنون در سن ۸۰ سالگی از درون ایران به طور صریح به مخالفت با حاکمان می‌پردازد. ملکی پس از آزادی از آخرین بازداشت خود در سال ۸۸ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ابتدا متهم به محاربه شد و در پی اعتراض نهادهای حقوق بشری بین المللی و فشار افکار عمومی نهایتا به یک سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم هنوز اجرا نشده است. وی از بیماری‌های مختلفی چون سرطان پروستات، دیابت و بیماری قلبی رنج می‌برد و خرداد ۸۹ دچار حمله قلبی شده و برای مدتی در بیمارستان بستری شد.[۳۲] ملکی در بهمن سال ۹۰ به دلیل نامه‌ها و نوشته‌های انتقادیش به زندان احضار گردید. این موضوع با اعتراض برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر که برنامه مشترک فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر (FIDH) و سازمان جهانی مبارزه با شکنجه (OMCT) است، روبرو شد. آن‌ها با انتشار یک فراخوان فوری اعلام کردند: «برنامه نظارت، آزار قضایی دکتر محمد ملکی را محکوم می‌کند زیرا این آزار و اذیت ظاهرا به قصد تنبیه فعالیت حقوق بشری او انجام می‌شود و نگرانی عمیق خود را از کوشش‌های ادامه دار برای منع فعالیت‌های مسالمت آمیز مدافعان حقوق بشر در ایران ابراز می‌نماید.»[۳۳]
فشارهای فراوان بر این فعال دموکراسی خواه ایرانی موجب سکوت وی نشده است. وی در سال ۱۳۹۰ با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، ضمن اعلام آمادگی برای شهادت در مورد نقض حقوق بشر توسط حکومت ایران نوشت: «من پیرمردی ۷۸ ساله و بیمار ولی برای تحمل هر حکمی آماده هستم زیرا هدفم مبارزه با ظلم و بیدادگری حاکمان و قدرت بدستان ایران بوده و هست و خواهد بود. به خدا و خلق تکیه دارم و از هیچ عقوبتی ترس ندارم و آرزویم ملاقات با شما و بیان حقایقی است از آنچه در ۳ دهه اخیر در ایران گذشته و ظلمی که بر این ملت روا رفته است.»[۳۴]

دکتر ملکی در برابر افزایش بی‌سابقه شمار اعدام‌ها در ایران نیز سکوت نکرد. وی سال ۱۳۹۲ همراه با چهره‌هایی چون سیمین بهبهانی، بابک احمدی و فریبرز رییس دانا کارزار لغو گام به گام اعدام را پایه گذاری کرد.[۳۵]
در سال ۱۳۹۱ملکی در نامه‌ای سرگشاده به آیت الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، خواستار استعفای وی شد و او را مسئول اصلی اوضاع نابسامان کشور معرفی کرد: «در حال حاضر مردم تمام گرفتاری‌های خود را ناشی از اعمال و رفتار و گفتار شما می‌دانند. شما بودید که مشکلات بی‌حد و حصر مردم را به جای چاره جویی انکار کردید و می‌کنید. شما بودید که ایران را آزاد‌ترین کشور جهان نامیدید. شما بودید، که با تصمیم گیری‌های غلط و دور از خرد به بیگانگان امکان دادید با تحریم‌ها اکثریت مردم را به روز سیاه بنشانند، شما بودید که با بی‌سیاستی‌هایتان دنیا را در مقابل ایران قرار دادید، شما بودید که به عواملتان چراغ سبز نشان دادید تا در ایران و خارج ایران، در خیابان و بیابان دست به اعمال تروریستی بزنند و خون ایرانیانِ دگراندیش را بر زمین بریزند. شما به عنوان رئیس جمهور و رهبر باید در برابر کشتار ده‌ها هزار انسان در دهه شصت و شهادت هدی‌ها و هاله‌ها و ندا‌ها و صبا‌ها و ستار‌ها جوابگو باشید.»[۳۶]
بهمن سال ۹۲، ملکی در نامه‌ای به حسن روحانی، رییس جمهور ایران، از فشارهای وارده بر خانواده‌اش پرده برداشت و گفت:«تاکنون تحمل کردم و این اذیت و آزار‌ها که به خانواده من وارد شده را به طور علنی مطرح نکرده بودم اما دیگر طاقتم تمام شده و از مقامات حکومت سوال می‌کنم که اگر با من مشکلی دارید، تقصیر خانواده‌ام چیست و با آن‌ها چه کار دارید؟»[۳۷] با وجود تمام این فشار‌ها به نظر می‌رسد این فعال کهنسال ایرانی قصد ندارد تا دست از مبارزه برای آزادی و عدالت بردارد و آنگونه که خود بار‌ها گفته است تا آخرین نفس در مسیر احقاق حقوق مردم گام بر می‌دارد.